سال 76 : آنتن دهی ش چطوره؟
سال 79 : چقدر شارژ نگه میداره؟
سال 82 : دوربینم داره؟
سال 85 : دوربینش چند مگا پیکسله؟ صداش چطوره؟
سال 88 : تاچه؟ یا از این معمولیاس؟
سال 91 : اندرویده؟
سال 94 : هوشمنده؟ یا معمولیه؟
سال 97 : اخلاقش چطوره؟!
سال 1400: درکت میکـنـه ؟! یا نه؟
سال 1403: به اندازه کافی بهت توجه میکنـه؟ یا میخوای باهاش به هم بزنی؟
سلام عزیزم

خسته نباشی
من اپل دارم و خیلی ازش راضیم ولی میترسم حالا که 5 اومده مال من ارزون بشه و از مد بیوفته.....
راستی وبلاگ خوبی داری من که لذت بردم
اگر دوس داشتی شما هم به من سر بزن و با نظر دادن و لینک کردن ازم حمایت کن و بگو تا منم لینکت کنم
و لطفا بگو به چه عنوانی لینکت کنم
مرسی
http://bia2bid.orq.ir
مزایده آنلاین
سلام دوست عزیز مرسی
ای ول عموزاده جان .. کلی خندیدم ... حسابی ....
جغرافیای آقایان(طنز)
آقایان در سن 14 تا 17 سال مانند کشور کره شمالی هستند: قدرتی ندارند ولی ادعای قدرت و سرکشی می کنند
-
در سن 18 تا 19سالگى، مثل هندوستان هستند: برای زندگی کردن
4راه پیش روی خود میبینند یا کنکور یا سربازی به عبارت بهتر(آشخوری)
یا بیشتر مواقع عاشق میشن و تا صبح واسه عشقشون شعر
میگن و یا پایان زندگی و مرگ
-
در سن 20 تا 27 سالگى، مانند کانادا هستند: بسیار خون گرم و
مهربان اوج جوانی، زیبا و دلربا، برای هر دختری خیلی زود ویزای
پذیرش صادر میکنند.در این دوران در تمام مدت از طرف جنس
مخالف زیر نظر هستن و برایشان دامهای زیادی گسترانده شده است
-
بین سن27 تا 32 سالگى، مانند ترکیه هستند: بدین معنا که در دام
گرفتار شده اند و فقط به حرف رئیس بزرگ که همان خانومشان
باشد گوش میدهند....پر از عشق
-
در سن 32 تا 40 سالگى، مثل ژاپن هستند: کاملا کاری شده اند.
آینده روشن را در فعالیت شبانه روزی میبینند
-
بین 40 تا 50 سالگى، مانند روسیه هستند: بسیار پهناور،
آرام و بسیار قدرتمند در جامعه و به عنوان راهنما و حلال مشکلات
-
در سن50 تا 65 سالگى، مانند کشورهای تازه استقلال یافته
شوروی سابق: با یک گذشته ى درخشان و بدون آینده
-
بعد از 65 سالگى، شبیه عربستان هستند: همگان فقط به خاطر مال و ثروت به آنها احترام می گذارند!
-
بعد از 65 هم که ننویسم بهتره...
عموزاده دمت گرم عالی بود
بشکه نفت
بشکه نفتی داخل انبار بود / سالن انبار تنگ و تار بود
عصر جمعه حول و حوش شیش و هفت / برق سالن اتصالی کرد و رفت
عدهای هم جمع بودند از قضا / صف کشیده تا کنار پلهها
یک به یک میآمدند و با ادب / لمس میکردند و میرفتند عقب
لمس میکردند مردان و زنان / هر کسی چیزی گمان میبرد از آن
این یکی استادکار ذوالفنون / گفت چیزی نیست این غیر از ستون
آن یکی مرد سیاسی با دو دست / لمس کرد و گفت حتما قدرت است
کودکی هم روی آن دستی کشید / گفت اسنک بود با طعم شوید!
کهنه رندی هم رسید و دست زد / گفت ایران هزار و چارصد
عاشقی هم گفت این دعوا خطاست / بی خیال بشکه معشوقم کجاست
عاقلی هم میگذشت از آن کنار / گفت مارک و لیره و پوند و دلار
دختری هم ناگهان جیغی کشید / گفت مردی بود با اسب سپید
عدهای ناگاه از راه آمدند / شمعی آوردند تا روشن کنند
شمع را با فندکی افروختند / بشکه در دم منفجر شد سوختند
بشنو اما حاصل این گفتگو / ما درون بشکه نفتیم ای عمو
میرسد هر کشوری از هرکجا / پای خود را میکند در کفش ما
حرف آخر یک کلام است و همین / کاشکی بی نفت بود این سرزمین